نوبت دهی آنلاین
متن مورد نظر خود را جستجو کنید

آشنایی با محیط اتاق عمل

بیمارستان کودکان حکیم با هدف کاهش اضطراب و ترس کودکان پیش از عمل جراحی، برنامه «آشنایی با محیط اتاق عمل» را برای بیماران کودک و خانواده‌های آن‌ها برگزار می‌کند. این برنامه به کودکان کمک می‌کند تا پیش از جراحی، با محیط اتاق عمل، تجهیزات و تیم درمان آشنا شوند و با آرامش و اطمینان بیشتری مراحل درمان خود را طی کنند.

اهداف برنامه

  • کاهش ترس و اضطراب کودک پیش از عمل
  • افزایش آگاهی و اطمینان والدین
  • بهبود همکاری کودک با تیم درمان در روز جراحی
  • ارتقای تجربه درمانی ایمن و مثبت برای خانواده

محتوای برنامه

  • بازدید از مسیر ورود به اتاق عمل و آشنایی با بخش‌ها
  • مشاهده تجهیزات اتاق عمل (به زبان ساده و کودک‌فهم)
  • آشنایی با اعضای تیم جراحی و بیهوشی
  • پاسخ به پرسش‌های کودک و والدین
  • اهدای یادبود به کودک به عنوان "قهرمان شجاع"

گروه هدف

کودکان کاندید عمل جراحی در بیمارستان کودکان حکیم
سن پیشنهادی: ۳ تا ۱۵ سال

زمان و نحوه شرکت

این برنامه به‌صورت هماهنگ‌شده و با وقت قبلی برگزار می‌شود. برای شرکت در برنامه، لطفاً با واحد روابط عمومی تماس بگیرید و نام کودک خود را ثبت نمایید.

شماره تماس: ۶۷۶۴۸۶۱۰
⏰ زمان برگزاری: یک روز پیش از عمل (به‌صورت گروهی یا فردی)
  • تاریخ انتشار : 1404/06/13 - 09:26
  • تعداد بازدید کنندگان خبر : 578
  • زمان مطالعه : 1 دقیقه

داستان کوتاه کودکانه مرغ پر قرمزی

روزی روزگاری در یک مزرعه ای مرغی با پرهای قرمز زندگی می کرد که به خاطر رنگ پرهاش همه او را پر قرمزی صدا می کردند.

یک روز پر قرمزی در مزرعه گشت و گذار می کرد و در حال دانه خوردن بود که روباهی را دید، وقتی روباه او را دید، آب از دهانش سرازیر شد. روباه خیلی سریع به خانه رفت و به همسرش گفت: قابلمه را پر از آب کند و آن را روی گاز قرار بدهد تا ناهار را برای او بیاورد، آقا روباه سریع به مزرعه برگشت.

زمانی که پرقرمزی اصلا حواسش نبود و قبل از آنکه بتواند کمک بخواهد، او را گرفت و در یک گونی انداخت. سپس با خوشحالی به سمت خانه راه افتاد.

کبوتر که دوست پرقرمزی بود، همه ی داستان را تماشا کرد و برای نجات آن خیلی سریع یک نقشه کشید.

کبوتر سر راه روباه نشست و وانمود کرد که بالش شکسته است. روباه تا کبوتر را دید خیلی خوشحال شد و با خودش گفت که امروز ناهار مفصلی می خوریم.

سپس گونی را روی زمین گذاشت و به سمت کبوتر رفت تا او را بگیرد. کبوتر هم آرام آرام عقب می رفت.

پرقرمزی زمانی که دید، روباه حواسش به کبوتر است از داخل گونی بیرون آمد، یک سنگ داخل گونی گذاشت و فرار کرد.

کبوتر زمانی که دید دوستش به اندازه ی کافی دور شده است، پرواز کرد و بالای درختی نشست.

روباه که ناامید شده بود به سمت گونی رفت و آن را برداشت و به خانه رفت.

وقتی به خانه رسید، قابلمه آب جوش روی گاز بود. گونی را توی قابلمه خالی کرد و سنگ تالاپی داخل آب افتاد و آب جوش ها روی سرو صورت و بدن روباه ریخت و روباه حسابی سوخت.

  • کد خبر : 304104
کلمات کلیدی
مریم سادات مشعشعی
تهیه کننده:

مریم سادات مشعشعی

0 نظر برای این مطلب وجود دارد

ارسال نظر

نظر خود را وارد نمایید:

متن درون تصویر را در جعبه متن زیر وارد نمائید *
تنظیمات پس زمینه